تعطیلات خرداد سال 91
ریحانه جونم سلام امروز میخوام خاطرات 4 روز تعطیلات خرداد ماه رو برات تعریف کنم ، هر چند که اصلا خوش نگذشت . چون اصلا تمایلی به این سفر نداشتم و هرچه من اصرار کردم بابا قبول نکرد جای دیگه بریم . من روز شنبه رو مرخصی گرفته بودم که پنج شنبه بخشنامه اومد کلیه دانشگاههای آزاد در روز شنبه تعطیل می باشد . دم آقای فرهاد دانشجو گرم که دوباره یه حالی به کارکنان دانشگاه آزاد داد . روز پنج شنبه طبق معمول هر تعطیلات راهی بیجار شدیم . برعکس همه مردم که راه شمالو درپیش گرفتند . ساعت 2 از اینجا راه افتادیم ، نزدیکای ساعت 7 رسیدیم . اینبار از یک مسیر دیگری به اسم کبودرآهنگ رفتیم . مسیر خوبی بود . اون روز خیلی حالم بد بود و ا...
نویسنده :
مریم محمدی
11:19
بدون عنوان
سلام مامانی ، نمی دونم سر صحبت و از کجا باز کنم . ولی امروز سرم خلوته البته تا این ساعت تا کارتابل های ریاست از اتاقش بیاد بیرون می خوام باهات گپی بزنم . پنج شنبه که همکارام به مهمونی عصرونه خونه ما دعوت بودند ، تو ساعت 30/4 آماده شدی ، لباساتو پوشیدی و من موهاتو شونه کردم و بستم و خودم هم به همراه آجی آماده و منتظر مهمونا شدیم . تقریبا یک ساعت به اومدنشون مونده بود که تو جلوی تلویزیون دراز کشیدی و فیلم تماشا می کردی که همون جا خوابت برد و من خیلی متأسف شدم . با خودم گفتم اگه بیدارت کنم کلافه می شی و اگه بیدارت نکنم بعدا می گی چرا مهمونا اومدنی منو بیدار نکردی . خلاصه ساعت 30/5 بود که اول مامان درسا با شاخه ای گل مصنوعی وارد شد (چون تا ح...
نویسنده :
مریم محمدی
10:38
تولد تولد تولدت مبارک
تولد تولد تولدت مبارک بیا شمعها رو فوت کن که 100 سال زنده باشی امروز با شکوهترین روز هست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نب...
نویسنده :
مریم محمدی
9:27